Susa Web Tools
ایستگاه عشق و صفا !!
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 95
بازدید ماه : 94
بازدید کل : 94147
تعداد مطالب : 126
تعداد نظرات : 30
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


Best Cod Music

كد تقويم

ایستگاه عشق و صفا !!
سرگرمی




                           جک جدید ۹۰



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, :: 22:54 ::  نويسنده : آقا مهدی

*** جغرافیاى خانم ها ***

  • خانم ها در سن ۱۸ تا ۲۱ سالگى ، مانند آفریقا یا استرالیا هستند :
    نیمه
    کشف شده، وحشى، با  زیبایى هاى افسون کننده ى طبیعى.

  • در سن ۲۱ تا ۳۰ سالگى، مثل امریکا یا ژاپن هستند:
    کاملا کشف شده، بسیار توسعه یافته، آماده براى معامله، مخصوصا معامله با پول نقد یا اتومبیل .

  • در سن ۳۰ تا ۳۵سالگى، مانند هند یا اسپانیا هستند:
    بسیار داغ، آسوده خاطر و آرام، و آگاه به زیبایى هاى خود.
    بین سن ۳۵ تا ۴۰ سالگى، مانند فرانسه یا آرژانتین هستند:
    بدین معنا که اگر چه ممکن است در جریان جنگ نیمه ویران شده باشند، اما هنوز جاهاى بسیارى براى تماشا دارند .

  • در سن ۴۰ تا ۵۰ سالگى، مثل یوگسلاوى یا عراق هستند:
    جنگ را باخته اند. هنوز گرفتار اشتباهات پیشین اند. و به باز سازى کامل نیاز دارند .

  • بین ۵۰ تا ۶۰ سالگى، مانند روسیه یا کانادا هستند:
    بسیار پهناور، آرام و مرز ها بدون مرزبان، اما  سرماى زیاد، خلایق را از آنان می رماند..

  • در سن ۶۰ تا ۷۰ سالگى، مانند انگلستان یا مغولستان اند:
    با یک گذشته ى درخشان و بدون آینده .

  • بعد از ۷۰ سالگى، شبیه آلبانى یا افغانستان اند:
    همگان میدانند که در کجایند، اما هیچکس به  سراغ شان نمى رود


*** جغرافیاى آقایان ***

  • از ۱۸ تا ۵۰ سال مثل ایران :
    راهنما و حلال مشکلات دنیا ولی در کار خود مانده .

  • در سن۵۰ تا ۶۵ سالگى، مانند کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق:
    با یک گذشته ی درخشان.

  • بعد از ۶۵ سالگى، شبیه عربستان هستند:
    همگان فقط به خاطر مال و ثروت به آنها احترام می گذارند .



چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, :: 22:52 ::  نويسنده : آقا مهدی

                      فرهنگ لغات دانشجويي

اعتراض دانشجو : بايكوت

شماره دانشجويي : مدرك جرم

اعتراض براي كيفيت غذا : مي خواهم زنده بمانم

روز پرداخت وام دانشجو : روز فرشته

دانشجوي اخراجي : مردي كه به زانو در آمد

دانشجوي مشروطي : مردي كه موش شد

آينده تحصيل كرده : دست فروش

كلاس هاي ساعت 12-2: خواب وبيدار

رئيس دانشگاه : مرد نامر

تصويب شهريه براي دانشجويان : تاراج

استاد راهنما : گمشده

به دنبال سرويس : دونده

آشپزهاي سلف سرويس : هفت سامورائي

ازدواج دانشجوئي : عروسي خوبان

دانشجويي كه تغيير رشته داده : بازنده

بوفه دانشگاه : غارتگران

سرويس دانشگاه : اتوبوسي بسوي مرگ

اميد به بهبود اوضاع : توهم

غذاي امروز : سلف self

گردهمايي استادان : دسيسه

كتابخانه دانشگاه : خانه عنكبوتان

پاس كردن يك درس: يكبار براي هميشه

ژتون فروشي : آژانس شيشه اي

علت نيافتن بعضي از دانشجويان : رابطه پنهان

رئيس دانشكده : سناتور

التماس براي نمره : اشك كوسه

امور دانشجويان : سايه شوگان

سوار شدن به اتوبوس : يورش

نماينده كلاس : بهترين فرد بد

ترم آخر : بوي خوش زندگي

پايان نامه : زندگي ديگر هيچ
سالهاي پيش از دانشگاه : آن روزهاي خوش

دانشجوي تازه وارد : هالوي خوش شانس

ثبت نام ترم جديد : ده فرمان

دانشجويان ساكن خوابگاه : جنگجويان كوهستان

خوابگاه شهرك : اينجا آخر دنياست

دانشجوي پزشكي : به خاطر يك مشت دلار

دانشجوي اد بيات : نان و شعر

وام تحصيلي : جهيزيه رباب

خوابگاه دا نشگاه : خانه كوچك

خانواده دانشجويان : بينوايان

دانشگاه آزاد : جيب برها به بهشت نمي روند

دانشجوي مدل رپي : الو، الو، من جوجوام

دانشجوي فوق ليسانس : قهرمان قهرمانان

انتخاب درس افتاده : زخم كهنه

استاد دانشگاه : يك گروه خشن

اولين امتحان : اولين خون

شب امتحان : امشب اشكي ميريز

مراقبين امتحان : سايه عقاب

شاگرد اول كلاس : مردي كه زياد مي دانست

تقلب : عمليات سري

تدريس در دانشگاه : تجارت

روز دريافت كارنامه : روز واقعه

تعطيلات بين ترمي : روزهاي خوب زندگي

دانشجوي فارغ التحصيل : ديوانه از قفس پريد

مسئول خوابگاه : كاراگاه گجت

انصراف دادن : فرار بسوي خوشبختي

ادامه تحصيل تا دكترا : ديدار در استانبول

وعده رئيس دانشگاه : بلوف

تصويه حساب : خط پايان

شيريني گرفتن از فارغ تحصيلي : ضربه آخر

عمر دانشجو : بر باد رفته



چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, :: 22:49 ::  نويسنده : آقا مهدی

                    بيوگرافي مهران مدیری

 

                     



ادامه مطلب ...


سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:, :: 18:55 ::  نويسنده : آقا مهدی

بی شک علی دایی و کریم باقری جزء اسطوره های فراموش نشدنی فوتبال ایران هستند که با بازی درخشان خود در دو دهه اخیر فوتبال ایران را اندکی زیباتر و حرفه ایی تر کرده بودند . عکس زیر عکسی بیادماندنی و نادیده از این بازیکنان محبوب در دهه ۷۰ است که دیدنش خالی از لطف نیست.

عکسی بیادماندنی از علی دایی و کریم باقری در دهه 70

 

 



دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:, :: 15:31 ::  نويسنده : آقا مهدی

      تفاوت نیمرو پختن دخترها و پسرها (طنز)

 
تفاوت نیمرو پختن دخترها و پسرها (طنز)



ادامه مطلب ...


دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:, :: 15:26 ::  نويسنده : آقا مهدی

            روش های شکار شوهر توسط دخترها !!

- روش جوادی:
یه بار یه جایی که توی دید طرف باشه و بتونه با دو تا شلیک خودشو بهت برسونه یهو غش می کنی و ولو می شی کف زمین.پس از چند دقیقه هذیون گفتن راجع به اینکه پسر پسر اصغر قصاب اومده خواستگاریت اما تو نمی خواهی به اون شوهر کنی/ مثلا به ضرب آب قند به هوش می آیی و وقتی چشمت به طرف می افته یهو بغضت می ترکه و د گریه. وقتی خوب گریه هاتو کردی و پاشدی که بری طرف کلی اصرار میکنه که برسونت.اما از اون اصرار و از تو انکار.خلاصه راه می افتی که بری اما یجوری راه می ری که مطمئن بشی طرف می تونه تا خونتون تعقیبت کنه… تا اینجا تو کار خودتو کردی اما از اینجا به بعدش دیگه با اوس کریمه.

۲- روش یاهو مسنجری:
این روش اخیرا کاربرد زیادی پیدا کرده و عمدتا هم به خاطر اینه که لازم نیست مستقیم توی چشمای طرف نگاه کنی و این برای آماتورها هم کمک خبلی بزرگیه.از ایکونهای گوگولی مگولی هم می تونی برای رسوندن مفهوم استفاده کنی.اما بدیشم اینه که بعضی وقتها توی چت یه سو تفاهم هایی پیش می آد که خر بیار و باقالی بار کن!!
نکته:این روش فقط وقتی کاربرد داره که مطلب بطور صریح ادا بشه اما به علت اینکه هیچ موجود اناثی اصولا این کاره نیست پس بهتره که اصلا قیدشو زد!

۳-روش بچه خر خونی:
همون داستان جزوه و این که خودت واردی.
نکته:متاسفانه از اونجایی که مجموع دو متغیر زیبایی و خر خونی در مورد دختر جماعت همیشه یه مقدار ثابته بنابراین بهتر که روی این روش خیلی حساب نکنی!



ادامه مطلب ...


دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:, :: 15:17 ::  نويسنده : آقا مهدی

                چند روز در سال کار می کنی؟

یک مرد پس از ۲ سال خدمت پی برد که ترفیع نمی گیرد، انتقال نمی یابد، حقوقش افزایش نمی یابد، تشویق نمی شود. بنابراین او تصمیم گرفت که پیش مدیر منابع انسانی برود. مدیر با لبخند او را دعوت به نشستن و شنیدن یک نصیحت کرد: «از تو به خاطر ۱ یا ۲ روز کاری که تو واقعاً انجام می دهی، تقدیر نمی شود.»
مرد از شنیدن آن جمله شگفت زده شد اما مدیر شروع به توضیح نمود.
مدیر : یک سال چند روز دارد؟
مرد: ۳۶۵ روز، بعضی مواقع ۳۶۶.
مدیر: یک روز چند ساعت است؟
مرد: ۲۴ ساعت
مدیر: تو چند ساعت در روز کار می کنی؟
مرد: از ۱۰صبح تا ۶ بعدازظهر؛ ۸ ساعت در روز.
مدیر: بنابراین تو چه کسری از روز را کار می کنی؟
مرد: ۳/۱
مدیر: خوبت باشه!! ۳/۱ از ۳۶۶ چند روز می شود؟
مرد: ۱۲۲ روز.
مدیر: آیا تو تعطیلات آخر هفته را کار می کنی؟
مرد: نه آقا.
مدیر: در یک سال چند روز تعطیلات آخر هفته وجود دارد؟
مرد: ۵۲ روز شنبه و ۵۲ روز یکشنبه، برابر با ۱۰۴ روز.
مدیر: متشکرم. اگر تو ۱۰۴ روز را از ۱۲۲ روز کم کنی، چند روز باقی می ماند؟
مرد:۱۸ روز.
مدیر: من به تو اجازه می دهم که در تا ۲ هفته در سال از مرخصی استعلاجی استفاده کنی .حال اگر ۱۴ روز از ۱۸ روز کم کنی ، چند روز باقی می ماند؟
مرد: ۴ روز.
مدیر: آیا تو در روز جمهوری (یکی از تعطیلات رسمی می باشد) کار می کنی؟
مرد: نه آقا.
مدیر: آیا تو در روز استقلال (یکی دیگر از تعطیلات رسمی می باشد) کار می کنی؟
مرد: نه آقا.
مدیر: بنابراین چند روز باقی می ماند؟
مرد: ۲ روز آقا.
مدیر: آیا تو در روز اول سال به سر کار می روی؟
مرد: نه آقا.
مدیر :بنابراین چند روز باقی می ماند؟
مرد: ۱روز آقا.
مدیر: آیا تو در روز کریسمس کار می کنی؟
مرد: نه آقا.
مدیر: بنابراین چند روز باقی می ماند؟
مرد: هیچی آقا.
مدیر: پس تو چه ادعایی داری؟
مرد: !!!
نتیجه اخلاقی: هرگز از مدیریت منابع انسانی کمک نخواهید.
مدیریت منابع انسانی = HR یعنی High Risk = ریسک بالا !!



دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:, :: 15:8 ::  نويسنده : آقا مهدی

         سیر تکاملی رفتار با دختر ها در خانواده (طنز)

سال ۱۲۳۰ :

مرد : دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم…. !!!

زن : آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید !!! نا محرم که خونمون نبود . حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده…!!!

مرد: بلند خندیده ؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. !!! نخیر نمی شه باید بکشمش… !!!

– بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه…

سال ۱۲۸۰ :
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی ؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی !!! تو غلط می کنی !!! تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟

زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها ! شکر خورد. !!! دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده…

مرد (با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت… !!!

– بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه …
سال ۱۳۳۰ :
مرد : چی؟ دانشسرا ؟؟ (همون دانشگاه خودمون) حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم…

زن: آقا، تورو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ…

مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم . یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی…

– بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه …

سال۱۳۸۰ :

مرد: کجا ؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مثه جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من… تو رو… می کشم…

زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).

مرد: من… اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه… نه… نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره… !!! (لطفا بد برداشت نکنید !!! )

سال ۱۴۰۰ :
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه…

بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو میبخشه !!!



جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, :: 14:13 ::  نويسنده : آقا مهدی

انشا درباره ازدواج (طنز)

 

انشا درباره ازدواج (طنز)
 
هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک

 

زن خوب می گیرم.

 

تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم
 
آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولن انسان باید زن بگیرد تا آدم
 
بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلات انسان را آدم می کند....

 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, :: 11:51 ::  نويسنده : آقا مهدی

خاطره ای از یک احمق!

 
خاطره ای از یک احمق
 
من تقریباً تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت؛ 

 

سلام حالت خوبه؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی مردانه هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم؛

- حالم خیلی خیلی توپه.

بعدش اون آقاهه پرسید؛

- خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم برا ی همین گفتم؛

- اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم..

وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه، به هر ترفند بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم؛

- منم می تونم بیام طرفت؟

آره سؤال یکمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم؛

- نه الآن یکم سرم شلوغه!!!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت :

- ببین. من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب میده!!



پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, :: 11:43 ::  نويسنده : آقا مهدی

                             آسانسور !

روزی ، یک پدر روستایی با پسر پانزده اش وارد یک مرکز تجاری می شوند. پسر متوّجه دو دیوار براق نقره‌ای رنگ می شود که به شکل کشویی از هم جدا شدند و دو باره به هم چسبیدند، از پدر می پرسد: این چیست ؟

پدر که تا به حال در عمرش آسانسور ندیده می گوید:

پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیده ام، و نمی دانم .

در همین موقع آن ها زنی بسیار چاق را می بینند  که با صندلی چرخدارش به آن دیوار نقره‌ای نزدیک شد و با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، و دیوار براق از هم جدا شد ، و آن زن خود را به زحمت وارد اتاقکی کرد. دیوار بسته شد.  پدر و پسر ، هر دو چشمشان به شماره هایی بر بالای آسانسور افتاد که از یک شروع و بتدریج تا سی‌ رفت. هر دو خیلی‌ متعجب تماشا می کردند که ناگهان ، دیدند شماره‌ها به طور معکوس و به سرعت کم شدند تا رسید به یک، در این وقت دیوار نقره‌ای باز شد، و آن ها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله ای از آن اتاقک خارج شد.

پدر در حالی که نمی توانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت :  پسرم ، زود برو مادرت را بیار اینجا !!



چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:, :: 19:44 ::  نويسنده : آقا مهدی

          چند تا کاریکاتور و عکس خنده دار  باحال در ادامه مطلب!

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:, :: 19:20 ::  نويسنده : آقا مهدی

سلام بر تو

میدونم که صدامو شناختی‌ پس خودمو معرفی‌ نمیکنم

شایدم نشناختی، منم غضنفر

...

آااه ‌ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و قلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع می‌کنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟

امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل‌ نه صد دل‌ من را عاشق خودت کردی. یادت می‌‌آید؟

ای بابا عجب گیجی هستی‌، یادت نمی‌آید؟



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:, :: 19:15 ::  نويسنده : آقا مهدی

براي ديدن ادامه عكسها و دانلود روي اين عكس كليك كنيد

معنی برخی کلماتی که از زن‏ها می‏شنوید

 متنی طنز درباره معنی 9 کلمه ای که از زنها میشنوید و کاربرد آنها در زندگی زناشویی  



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:, :: 18:35 ::  نويسنده : آقا مهدی

براي ديدن ادامه عكسها و دانلود روي اين عكس كليك كنيد

راه هاي جالب و خواندني براي تقلب كردن در امتحان

ورود بچه خرخونا اکیدا ممنوع



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:, :: 18:26 ::  نويسنده : آقا مهدی

دختر خوب چه خصوصیاتی داره؟

به ادامه مطلب برین...!!



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:, :: 18:3 ::  نويسنده : آقا مهدی

            تصاویر خنده دار کشت و کشتار در فیلم های هندی!!



ادامه مطلب ...


جمعه 19 فروردين 1390برچسب:, :: 10:40 ::  نويسنده : آقا مهدی

چهل مورد از کم هزینه ترین لذت‌های دنیا

 

اگه كمی و فقط كمی بخواهیم از زندگی لذت ببریم و نگاهمان را كمی بهتر كنیم بسیاری از لذت ها نه وقت زیادی می‌خواهد و نه پول زیادی. پس منتظر تغییرات زیاد در یه روزی كه معلوم نیست كی باشد نباشیم ... در کوچکترین اتفاقات عظیم ترین تجارب بشر نهفته است . باور کنید ...

 1-  گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.
2 - سعی كنیم بیشتر بخندیم.
3-  تلاش كنیم كمتر گله كنیم..
4 -  با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.
5 - گاهی هدیه‌هایی كه گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.
6 -  بیشتر دعا كنیم.
7 - در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم.
8-  هر از گاهی نفس عمیق بكشیم.
9-  لذت عطسه كردن را حس كنیم.
10-  قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم.
11-  زیر دوش آواز بخوانیم.
12- سعی كنیم با حداقل یك ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .
13-  گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.
14-  با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.
15-  برای انجام كارهایی كه ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی كنیم!
16-  از تفكردرباره تناقضات لذت ببریم.
17-  برای كارهایمان برنامه‌ریزی كنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته كار مشكلی است!
18-  مجموعه‌ای از یك چیز (تمبر، برگ، سنگ، كتاب و... )برای خودمان جمع‌آوری كنیم.
19-  در یك روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.
20-  گاهی در حوض یا استخر شنا كنیم، البته اگر كنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.
21-  گاهی از درخت بالا برویم.
22-  احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.
23-  گاهی كمی پابرهنه راه برویم!.
24-  بدون آن كه مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی كنیم.
25-  وقتی كارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یك بستنی بخریم و با لذت بخوریم
26-  در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا كنیم.
27-  سعی كنیم فقط نشنویم، بلكه به طور فعال گوش كنیم.
28-  رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .
29-  وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس كنیم.
30-  زیر باران راه برویم.
31-  كمتر حرف بزنیم و بیشترگوش كنیم ..
32-  قبل از آن كه مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش كنیم و مراقب تغذیه خود باشیم .
33-  چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.
34-  اگر توانستیم گاهی كنار رودخانه بنشینیم و در سكوت به صدای آب گوش كنیم.
35-  هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.
36-  احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نكنیم.
37-  به دنیای شعر و ادبیات نزدیك تر شویم.
38-  گاهی از دیدن یك فیلم در كنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.
39-  تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه كنیم.
40-  از هر آنچه كه داریم خود و دیگران استفاده كنیم ممكن است فردا دیر باشد. 
  



جمعه 19 فروردين 1390برچسب:, :: 10:37 ::  نويسنده : آقا مهدی

                          شما یک ایرانی هستید اگر … (طنز)

این مطلب ترجمه شده از زبان  آلمانی هست

irani 210x300 شما یک ایرانی هستید اگر … (طنز)

و بیشتر در خصوص ایرانی‌های خارج از کشور تنظیم شده ! پس لطفا به دل نگیرید.

برای مشاهده به ادامه مطلب بروید...



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:, :: 17:42 ::  نويسنده : آقا مهدی